سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مى‏دوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]

عاشقانه شعر زیبایی از بانو فروغ فرخزاد

ارسال‌کننده : haftsin در : 89/5/16 1:49 عصر

 


عاشقانه


ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشنده از اندوه خویش

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من

ای زگندم زارها سرشاتر
ای ززرین شاخه ها پربارتر

ای بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها

با توام دیگر زدردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

ای دل تنم من و این بار نور؟
های هوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن

سرنهادن برسینه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران بافتن

زر نهادن در کف طرارها
گم شدن در پهنه بازارها

آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره، با دو بال زرشان
آمده از دور دست آسمانها

از تو تنها بیم خاموشی گرفت
پیکرم بوی هم آغوشی گرفت

جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهام را سیلاب تو

در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدم هایت قدم هایم به راه

فروغ




کلمات کلیدی : فروغ فرخزاد، فروغ، شعر، عاشقانه